برای دیدن عکس در اندازه واقعی بر روی آن کلیک کنید
اون که یه وقتی تنها کسم بود
تنها پناه دل بی کسم بود
تنهام گذاشتو
رفت از کنارم
از درد دوریش من بیقرارم...!
برای دیدن عکس در اندازه واقعی بر روی آن کلیک کنید
ايستاده ام
تنها
پشت ميله هاي خاطرات ديروز
اينجا
انگشت هايم را مي شمارم
يک.
دو..
سه...
ودست هاي تو در هم فرو رفته اند
تو
غزل را مشت مشت به حراج گذاشتي
که مهرباني ات را ثابت کني
ولی
ولي نفهميدي که من
آن سوي خيابان
انتظارت را مي کشم
تو بي وقفه فرياد کشيدي
ومن
ديگر آزارت نمي دهم
زين پس
قصه هايم را براي هيچ کس تعريف نمي کنم
مطمئن باش
هنوز هم قافيه را به چشمان تو
مي بازم
مطمئن باش!
من و 14 فوریه... !!!
هر کس که ساختن زندان انفردای به کله اش زده آدم جالبی بوده است و خوب می دانسته چطور با آدمها بازی کند .
یعنی درست تر آن است که بگویم میدانسته آدم بزرگترین دشمن خویش است
لازم نیست او را زیر شکنجه لت و پارش کنند. بتهرین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش دخل خودش را بیاورد.
جیرجیرک
احمد غلامی
تعداد صفحات : 26