در شبی پر ستاره و آرام دختركی در عذاب می ميرد / دختركی در عذاب تنهايی ، غرق در التهاب می ميرد
در نگاه دو چشم خسته ی او زندگی موج می زد و عشق / غافل از اينكه اين همه روياست، عاقبت در سراب می ميرد
چشم هايش پر ست از حسرت، حسرت لحظه هايی رويايی / چشم هايی كه پر ز رويا بود ، آن زمان چون شهاب می ميرد
دست های نياز او آن وقت رو به سوی ستاره بالا رفت / دخترك در شكوه راز و نياز لحظه ی استجاب می ميرد
و پريشان و خسته و غمگين در خيالش كه اشتباهم چيست ؟/ اين جه جرمی ست هر زمان احساس در همين ارتكاب می ميرد
زير آوار غصه ها خم شد، آهی از عمق قلب او برخاست / بی خبر از همينكه جرمش چيست، پاسخی بی جواب می ميرد
بعد از آن لحظه های بارانی چهره اش را كشيد و قابش كرد / زير آن هم نوشت اين چهره زير آوار قاب می ميرد
آسمان پر از ستاره و صاف از ستاره، تهی شد و غمگين / زير رگبار آسمان آن شب، دختركی در عمق خواب می ميرد