آی آدم ها
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید ازخیال دست یازیدن به دشمن.
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
گرفتی دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید بر
کمر هاتان کمربند
در چه هنگام بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان!
آی آدم ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان بر سفره جامه بر تن
یک نفر در آب می خواهد شما را........