غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
راستش را بخواهی
فاجعه ی رفتن او
چیزی را تکان نداد
من هنوز هم چای میخورم
قدم میزنم
هستم
اما تلخ تر
تنهاتر
و بی اعتمادتر
مهم نيست ڪه ديگر باشـے یا نه
مهم نیست کــه دیگر دوسم داشته باشـے یا نه
مهم نیست ڪه دیگر مرا به خاطر بیآورے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر تورا بـا دیگرے میبینم یــا نه
مهم اینست ڪه زمــانے که تنهآ میشوے
زمــانـے کــه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے
سر به آسمان
بلند میکـنـے و میگویـے
خدایا مـن
ڪه گنآهـے نکــردم ... پس چه شد
می شود باران ببارد؟
همین امشب!
قول می دهم فقط قطره های پاکش را بغل کنم!
و بی هیچ اشکی دستهایش را بگیرم
قول می دهم
فقط بویش را حس کنم!
اصلا اگر ببارد
فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم
قول می دهم برایش شعر نگویم
فقط... می شود؟امشب.... ؟
خدایا
دلم به اندازه تمام روزهای بارانی گرفته
سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم... راستی این دل ...
دل می شود ؟
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!!
تعداد صفحات : 3
بهترین حالت نمایش فتوبلاگ با مرورگر گوگل کروم و بهترین رزولوشن برای دیدن فتوبلاگ (800*1280) میباشد.