پرسید که کار تو کدام است ؟
گفتم که جواب ناتمام است
اشعار نوشتنم غریزی ست
تصنیف نوشتنم مریضی ست
دانی چه نشسته پشت پرده
بازار مرا مریض کرده
بازار حکیم و ما مریضیم
از دست حکیم کجا گریزیم ؟
از نسخه ئ بد شفا ندیدیم
هر چند دوا گران خریدیم
پرسید که نکته در کدام است ؟
گفتم : گفتم که جواب ناتمام است
نکته اینجاست
که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
همگی در پی رقاصه ئ شهر می گردند
به ، چه بازار گرانی دارد!
محکش بالاتر
غزلش گویا تر
و چه شوق و طربی می آرد
نکته اینجاست
که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
نکته اینجاست
که گویا کمر نازک و نرمی دارد
اهل آبادی ماست
عجبا
حیرتا
در سرش ذوق فرنگی دارد
نکته اینجاست
که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
ما که در سوگ فلان عشق غزل سر دادیم
خبرش را توی پس کوچه ئ شهر
نیمه ها ی دل شب
از دو تا عابر مست بشنیدیم
که ز ته مانده ئ تصنیف چنان خوش بودند
که نه گویا برگ زردی ز درخت افتاده
و نه گویا دل ما در غم دوری از خاک وطن
عاشقانه غزلی سر داده
نکته اینجاست
که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
و چه این جمله به فکر همگی افتاده
بچه ها را چه کنیم ؟
بچه ها می خواهند
بچه ها می رقصند
بچه ها می خوانند
این طریقی ست که در خاطرشان می ماند
ای فلانی
دو سه خطی بنویس
ساده تر
رنگی تر
در پی قافیه و واژه نباش
سوژه ئ امروزی
بگذر از دلسوزی
لله هایی همه دلسوزتر از مادرشان
بی خیال از غم فردایی و از عاقبت و آخرشان
من هنوز معتقدم
من هنوز معتقدم
می توان عشق به آنها آموخت
می شود در به در واژه ئ بازاری نبود
می توان تقدیم کرد
و پشیزی به پشیزی نفروخت می توان عشق به آنها آموخت
(مسعود فردمنش)
بــــــــگو تــــمام تـــو مـال مــــن اســـت
دلــــــــــم میـــخواهد...
حســدات کنم به خـــــــــودم
همه ی بغض های من تقدیم غرورت باد........
که ردپاهایش...
اخرین یادگای روی قلبم شد.......
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید حال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند باد وصال
ناله می لرزد
می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم
من
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب ‚ خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
(فروغ فرخزاد)
نه خودش موند نه خاطره هاش تنها چیزی که مونده جای خالیشه
قصه ی دنباله دار رفتنش هنوز شبا مثه یه ستاره از ذهنم رد میشه
دلخوشیامو زیر پاش گذاشت و گذشت حالا فقط منم من بی انگیزه
کسی که دنیای من بوده یه روز نبودنش داره دنیامو بهم می ریزه
باور کنم یا نکنم قلبمو جا گذاشت و رفت
طفلکی دل ساده مو تو غم تنها گذاشت و رفت
باور کنم یا نکنم قلبمو جا گذاشت و رفت
طفلکی دل ساده مو تو غم تنها گذاشت و رفت
هنوز هاج و واجم که چه جوری شد هر کاری کردم که از پیشم نره
نمی دونستم که از این فاصله ها از این جدایی داره لدت می بره
اون که می گفت مثل منه از جنس منه نمی دونستم دلش انقد از سنگه
چقد به خودم دروغی می گفتم الان هر جا باشه واسه ی من دلتنگه
باور کنم یا نکنم قلبمو جا گذاشت و رفت
طفلکی دل ساده مو تو غم تنها گذاشت و رفت
باور کنم یا نکنم قلبمو جا گذاشت و رفت
طفلکی دل ساده مو تو غم تنها گذاشت و رفت
(باورم کن - محسن یگانه)
تعداد صفحات : 25
بهترین حالت نمایش فتوبلاگ با مرورگر گوگل کروم و بهترین رزولوشن برای دیدن فتوبلاگ (800*1280) میباشد.