شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست
این دل ما با نگاهی سرد پر پر میشود ...
شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست
این دل ما با نگاهی سرد پر پر میشود ...
هنوزم راه برگشتن، به روز روشنو دارم
اگه از این شب تاریک یه جوری دست بردارم
هنوزم ردپای من، رو برفایِ زمستونه
شاید بازم امیدی هست که برگردم به اون خونه
کمک کن، سایه وحشت، جوونیمو قرق کرده
دلم بی لمس عشق تو، همش این گوشه بغ کرده
توی تاریکی مطلق، یه روزی راهو گم کردم
کمک کن با صدای تو، به دنیای تو برگردم
یه راهی پیش روم وا کن، دوباره فکر آغازم
میخوام پیروز شم اینبار، به این دشمن نمیبازم
از این دوری، از این زندون، از این زنجیر بیزارم
چه کاری با خودم کردم، چرا سر درنمیارم
تعداد صفحات : 408