![Image By Fotos.Blogfa.Com](http://fotos.persiangig.com/AllFoto.ir/FotoPic.ir/Fotos.Blogfa.Com/Pics.3/AllFoto.ir_1578.jpg)
در دایره ای که آمدن ، رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این عالم راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
(حکیم عمر خیام )
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
همنفس...
اي همه آمال و اميدم با تو
ميشود در پس شبها روشن
همقفس...
با همه دل تنگيها
ميشوم خانه بدوش و به برم ميگيرم
دست بيداد زمان را
كه مگر با من بشكسته دل خسته ي چند
از صفا گويد و بس
از وفا گويد و بس
و چنان ميگريم
گريه اي از ته دل
تا زلالم سازد
آه ...
شب به شب زمزمه ايي در پس پستوي اتاقم تا صبح
ميكند همراهي
آه سوزانم را
ميكشاند پايم
به سراپرده ي ظلمت به خيال
آه...
ميداني تو
كه شب از آن من است
و تو در سيطره ي ظلمت شب
با سكوتي زيبا
مي نهي پا به شبم
آنچنان محكم و سخت
و چنان نرم و لطيف
كه روانم پران
به صدا مي آيد
همه ي جان و تنم و تو را ميخواند
و تو را ميخواند . . .
( مهدی نعیم )
تعداد صفحات : 384