![Image By Fotos.Blogfa.Com](http://fotos.persiangig.com/AllFoto.ir/FotoPic.ir/Fotos.Blogfa.Com/Pics.3/AllFoto.ir_1602.jpg)
اینــک من آن عمــارت از پای بست ویـــرانم
اگــر عمــرم به نامــردی نگیـــرد
مــرا مهــر تـو در دل جــاودانی ست
و گــر عمــرم به ناکامــی سـر آید
تــرا دارم کـــه مرگـم زندگانـــی ست
يکي را دوست دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميکنم شايد
بخواند از نگاه من
که او را دوست مي دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
به برگ گل نوشتم
من تو را دوست مي دارم
ولي افسوس او گل را
به زلف کودکي آويخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم اي مهتاب
سر راهت به کوي او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست مي دارم
ولي افسوس چون مهتاب
به روي بسترش لغزيد
يکي ابر سيه آمد
که روي ماه تابان را بپوشانيد
صبا را ديدم و گفتم
صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم
تو را من دوست مي دارم
ولي افسوس و صد افسوس
زابر تيره برقي جست
که قاصد را ميان ره بسوزانيد
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
يکي را دوست مي دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
من سالهاست كه به تلالو خسته ي يک قطره مي انديشم
سالهاست كه در تلالو يك اشک مي دوم
سالهاست كه به معني يک قطره ، يک اشک مي انديشم
اشكي كه از شوق ديدار مي چكد
اشكي كه از غم دوري يار مي چكــد
و يا آنكه از سوختن چشمان خسته ي يک چشم انتظــار مي چكـد
و چيست معني اين قطره ، اين واژه ، اين اشک
كه مي چكد و مي غلتد و مي خواند
به ياد مي آورد و فريــاد مي زند :
آي مردم من عــــــاشقم
و سپس در خـاک مي رود و ستـــاره مي شود
ستــــاره اي در زميـــن
تعداد صفحات : 384