اگر مي داني در اين جهان كسي هست
كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كند
و صداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد
مهم نيست كه او مال تو باشد
مهم اين است كه فقط باشد
زندگي كند ، نفس بكشدو لذت ببرد
هزار سال به سوی تو آمدم
افسوس
هنوز دوری دور از من ای امید محال
هنوز دوری آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که می رسم به تو
شاید هزارسال دگر
صدای قلب ترا
پشت آن حصار بلند
همیشه می شنوم
همیشه سوی تو می آیم
همیشه در راهم
همیشه می خواهم
همیشه با توام ای جان
همیشه با من باش
همیشه اما
هرگز مباش چشم به راه
همیشه پای بسی آرزو رسیده به سنگ
همیشه خون کسی ریخته است بر درگاه
( فریدون مشیری )
تعداد صفحات : 384